زمزمه های جوهرآلود گم شده
معلمی در خیال ایزاک بورگ: پروفسور بورگ، ممکنه بیماری این مریض رو تشخیص بدین؟ ایزاک بورگ: ولی این مریض مُرده. [مریض میزند زیر خنده] _کتاب "از قیطریه تا اورنج کانتی" پ.ن: این کتاب حتی از دور هم بهم لبخند میزنه اما حیف که الان باید مشغول جزوه نوشتن باشم.
نوشته شده در شنبه 103/2/1ساعت
4:40 عصر توسط شکسپیر پنهان در کمد| نظرات ( ) |